مراسم بيعت غدير











مراسم بيعت غدير



مردم شروع کردند به گفتن «بلي، شنيديم و امر خدا و رسولش را اطاعت مي کنيم و با قلبهايمان به آن ايمان آورديم».[1] .

سپس براي بيعت به طرف پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام ازدحام کردند تا آنجا که (از کثرت جمعيت و کمي وقت) نماز ظهر و عصر در يک وقت خوانده شد، و مراسم در بقيه ي روز ادامه يافت تا آنکه نماز مغرب و عشاء نيز در

[صفحه 63]

يک وقت خوانده شد.

هر بار که گروهي از مردم نزد حضرت مي آمدند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمود: «حمد خدايي را که ما را بر جهانيان فضيلت داد».[2] .

[صفحه 64]



صفحه 63، 64.





  1. در روايتي حذيفه مي گويد: به خدا قسم معاويه را ديدم که برخاست و با تکبر به راه افتاد و با عصبانيت از مجلس بيرون رفت. او دست راستش را بر شانه ي ابوموسي اشعري و دست چپش را بر شانه ي مغيرة بن شعبه تکيه داده بود و مي گفت: «ما محمد را در اين گفتارش تصديق نمي کنيم و به ولايت علي اقرار نخواهيم کرد».

    خداوند درباره ي اين عمل او آيه اي نازل کرد: «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّي، وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّي، ثُمَّ ذَهَبَ اًِّلي أَهْلِهِ يَتَمَطّي، أَوْلي لَکَ فَأَوْلي، ثُمَّ أَوْلي لَکَ فَأَوْلي»، يعني «نه تصديق کرد و نه نماز خواند، ولي تکذيب کرد و پشت نمود، سپس با تکبر به سوي يارانش رفت، عذاب مستحق توست...»، (سوره ي قيامت: آيات 31 تا 34).

    پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تصميم گرفت معاويه را بازگرداند و به قتل برساند، اما جبرئيل اين آيه را آورد: «لاتُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»، يعني «در اين باره سخني مگو که عجله نکرده باشي»، (سوره ي قيامت: آيه ي 16). پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با اين دستور سکوت نمود.

    بحارالانوار: ج 37 ص 194. عوالم العلوم: ج 3:15 ص 96.

  2. در روايت ديگر آمده است: در غدير خيمه ي حذيفه کنار خيمه ي اصحاب سقيفه قرار داشت. حذيفه از داخل خيمه اش شنيد يکي از آنان مي گويد: بخدا قسم محمد احمق است اگر گمان مي کند امر خلافت بعد از او به علي مي رسد. ديگري گفت: آيا او را احمق مي نامي و نمي داني که او ديوانه است؟ زيرا نزديک بود در مقابل زن ابن ابي کبشه بيهوش شود!!! سومي گفت: او را رها کنيد. مي خواهد احمق باشد يا ديوانه! آنچه مي گويد نخواهد شد!

    حذيفه از سخنان آنان برآشفت. از اين رو گوشه ي خيمه را بالا زد و سرش را داخل خيمه ي آنها نمود و گفت: در حاليکه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بين شما هست و وحي خدا بر شما نازل مي شود چنين مي کنيد؟ به خدا قسم فردا صبح اين خبر را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خواهم گفت.

    - اي حذيفه تو اينجا بودي و آنچه گفتيم شنيدي؟! اين مطلب را کتمان کن که حق همسايگي امانتداري است!

    - اين از آن همسايگي ها و مجالسي نيست که بايد امانتداري کرد! اگر من اين جريان را از خدا و رسولش پنهان کنم نسبت به آنان دلسوزي نکرده ام.

    - اي بنده ي خدا، هر چه مي خواهي بکن! بخدا قسم نزد پيامبر سوگند ياد مي کنيم که ما چنين سخني نگفته ايم و تو بر ما دروغ بسته اي. گمان مي کني سخن تو را مي پذيرد و سخن ما سه نفر را تکذيب مي کند؟

    - بعد از آنکه دِينَم را نسبت به خدا و رسولش ادا نمودم، مهم نيست که شما چه بگوييد!

    فردا صبح حذيفه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رفت در حاليکه علي عليه السلام نزد حضرت با شمشير ايستاده بود سخنان آنها را به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خبر داد. حضرت سراغ آنان فرستاد و آنها را نزد خود احضار کرد و فرمود: چه گفته ايد؟ گفتند: بخدا قسم ما چيزي نگفته ايم و اگر از ما سخني به شما رسيده به ما دروغ بسته اند! جبرئيل اين آيه را نازل کرد: «يَحْلِفُونَ بِاللهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمََْ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ اًِّسْلامِهِمْ»، يعني «به خدا سوگند ياد مي کنند که آن سخن را نگفته اند در حاليکه سخن کفر را بر زبان آورده اند و بعد از مسلمان شدنشان کافر شده اند». (سوره ي توبه: آيه 74).

    اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هر چه مي خواهند بگويند! من از آنان نمي ترسم و شمشيرم بر دوشم است. اگر آنها قصد سوئي نسبت به من داشته باشند من هم با آنان مقابله خواهم کرد.

    جبرئيل به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفت: «صبر کن براي مقدري که خواهد شد»، و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آنچه جبرئيل گفته بود به علي عليه السلام خبر داد، و علي عليه السلام گفت: در برابر مقدرات پروردگار صبر خواهم کرد.

    بحارالانوار: ج 37 ص 152. عوالم العلوم: ج 3:15 ص 53.