اصرار عايشه براي اطلاع از اسرار غدير











اصرار عايشه براي اطلاع از اسرار غدير



آن روز- که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با علي عليه السلام خلوت کرد- نوبت عايشه دختر ابوبکر بود.[1] عايشه به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفت: يا رسول الله، امروز صحبت تو با علي به طول انجاميد!؟

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به او توجهي نکرد و عايشه دوباره پرسيد: يا رسول الله، چرا در امري که شايد برايم صلاح باشد نسبت به من توجهي نمي کني؟[2] .

[صفحه 52]

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: راست مي گويي! امر صلاحي است براي کسي که پروردگار او را به قبول و ايمان به آن سعادت دهد. من دستور داده شده ام تمام مردم را به سوي آن دعوت کنم، و اين امر را هنگامي خواهي فهميد که آن را در بين مردم اعلام کنم.

عايشه گفت: يا رسول الله، چرا اينک آن را به من خبر نمي دهي تا زودتر به آن عمل کنم و آنچه را که در آن صلاح است به دست آورم؟

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم جواب داد: اينک به تو خبر مي دهم؛ اما تا هنگامي که به اعلان عمومي آن بين مردم دستور داده شوم اين مطلب را در سينه ات حفظ کن. اگر آن را حفظ کني خداوند تو را در دنيا و آخرت حفظ خواهد کرد، و براي تو بخاطر سابق بودن در ايمان به خدا و رسولش فضيلتي خواهد بود. و اگر آن را ضايع کني و مراعاتي که گفتم ترک کني به پروردگارت کافر شده اي، و اجرت از بين رفته، و امان خدا و رسولش از تو برداشته شده و از زيانکاران خواهي بود؛ و اين مطلب هيچ گاه به خدا و پيامبر ضرري نخواهد زد.

عايشه به حفظ و ايمان به آن و رعايت آنچه حضرت فرمود ضمانت داد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «خداوند به من خبر داده که عمرم تمام شده و دستور داده است علي را بعنوان نشانه ي او براي مردم منصوب کنم و او را امام مردم و خليفه ي بعد از خود اعلام کنم، همانطور که پيامبرانِ قبل از من درباره ي اوصيائشان انجام مي دادند. من به امر خدا اقدام مي کنم و آنچه او دستور داده انجام خواهم داد. اي عايشه، اين امر را پشت پرده ي قلبت نگاه دار تا آنگاه که پروردگار اذن به اعلان آن دهد». عايشه حفظ اين مطلب را ضمانت کرد و به رعايت آن قول داد.

[صفحه 53]



صفحه 52، 53.





  1. يعني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هر روز به خانه ي يکي از همسرانش مي رفت و آن روز نوبت عايشه بود.
  2. يعني چرا اين سرّ را به من نمي گويي؟.