سلام جبرئيل به صاحب غدير با لقب «اميرالمؤمنين»











سلام جبرئيل به صاحب غدير با لقب «اميرالمؤمنين»



جوان گفت: خداوند تو را رحمت کند، به ما خبر ده که اين ماجرا چگونه اتفاق افتاد.

حذيفه گفت: قبل از نازل شدن آيه ي حجاب، اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هر زمان که مي خواستند وارد خانه ي آن حضرت مي شدند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم وارد شدن مردم به داخل خانه را هنگام حضور دِحيَة بن خليفه کَلبي ممنوع کرده بود. دحية بن خليفه کلبي کسي بود که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مراسلات بين قيصر روم و بني حنيفه و پادشاهان بني غَسّان را به دست او انجام مي داد، و هرگاه جبرئيل بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نازل مي شد بصورت دحيه مي آمد.[1] به همين منظور، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمدن مردم را در حضور دحيه ممنوع اعلام کرده بود.

حذيفه ادامه داد: روزي براي کاري تصميم داشتم هنگام ظهر نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بروم به اميد اينکه کسي نباشد. ما هنگامي که مي خواستيم وارد منزل پيامبر عليه السلام شويم پرده اي را که بر در آويزان بود کنار زده و داخل مي شديم. آن روز من هم آن را کنار زده و وارد شدم. ناگهان چشمم به دحيه افتاد که کنار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نشسته بود، و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به خواب رفته بود و

[صفحه 40]

سر حضرت در آغوش دحيه قرار داشت. با ديدن دحيه منصرف شده برگشتم.

مسير زيادي نرفته بودم که علي عليه السلام را ديدم. حضرت پرسيد: اي حذيفه، از کجا مي آيي؟

- از نزد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم باز مي گردم.

- نزد آن حضرت چه مي کردي؟

- خواستم براي کاري نزد او بروم اما ممکن نشد.

- براي چه؟

- زيرا دحيه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود.

سپس از علي عليه السلام خواستم تا به طريقي کار مرا به عرض پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برساند. حضرت فرمود: با من برگرد.

با او برگشتم و هنگامي که به منزل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيديم من کنار در نشستم و علي عليه السلام پرده را بالا زد و سلام کرد و داخل شد.

من شنيدم که دحيه در جواب سلام گفت: السلام عليک يا اميرالمؤمنين و رحمة الله و برکاته. سپس گفت: يا علي، بنشين و سر برادر و پسر عموي خويش را در دامن بگير. به راستي که تو سزاوارترين مردم به اين کار هستي.

علي عليه السلام نشست و سر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در دامن خود گذاشت و دحيه از خانه خارج شد. سپس علي عليه السلام فرمود: «اي حذيفه، داخل شو»، من هم وارد خانه شدم و نشستم.

طولي نکشيد که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بيدار شد و رو به علي بن ابي طالب عليه السلام تبسمي کرده فرمود: يا ابالحسن، سر مرا از دامان چه کسي گرفتي؟

[صفحه 41]

- از دامان دحيه کلبي.

- او جبرئيل بود! هنگامي که داخل شدي چه گفتي و او چه جواب داد؟

- هنگامي که وارد خانه شدم سلام کردم و او جواب داد: السلام عليک يا اميرالمؤمنين و رحمة الله و برکاته.

- يا علي، قبل از اينکه اهل زمين بر تو با لقب اميرالمؤمنين سلام کنند، ملائکه ي خدا و ساکنان آسمانها بر تو با اين اسم سلام کرده اند. يا علي، جبرئيل نيز به امر خداوند اينگونه بر تو سلام کرد. او از طرف پروردگارم وحي آورد که اين امر را بر مردم واجب کنم و ان شاء الله بزودي انجام خواهم داد.



صفحه 40، 41.





  1. با توجه به اينکه اگر ملائکه به چشم بشر ديده شوند به صورت انسان در مي آيند، جبرئيل نيز آنگاه که براي مردم ظاهر مي شد بصورت دحيه کلبي که زيباروي نيز بوده مي آمد.