استدلال امام صادق











استدلال امام صادق



هشام بن حکم مي گويد امام صادق (ع) در جواب شخص کافري که پرسيده بود: وجود پيامبران را چگونه اثبات مي کنيم؟ فرمود: چون ثابت شد که جهان را هستي بخشي است که از ما و همه مخلوقات والاتر و برتر و حکيم تر است و در اوج رفعت و عظمت است ممکن نيست که بندگان او را ببينند و لمس نمايند و بي واسطه با او گفتگو کنند، بنابراين، ضرورت دارد که پروردگار، نمايندگاني در ميان خلق داشته باشد که خواسته خداوند را براي مردم بيان و آنان را به مصالح و مفاسدشان رهبري نمايند و واسطه رساندن فيض الهي به مردم باشند، اين واسطه هاي فيض، پيامبرانند.

حکيماني به حکمت و معرفت تربيت شده و به رسالت مبعوث گشته اند و آنان با آنکه در خلقت ظاهري با مردم شريکند اما در احوال و اخلاق و کمالات و فضايل از مردم برترند و آمدن چنين رسولاني در هر عصر براي هر نسل لازم و ضروري است تا زمين از وجود حجت خدا خالي نباشد.

منصور بن حازم در گفتگويي که با امام صادق (ع) دارد و درباره معرفت اللّه، نياز مردم به حجتهاي الهي است، مي گويد:

من به کساني که منکر امام بعد از پيامبر (ص) بودند گفتم:

- آيا شما مي دانيد که پيامبر حجت خدا بر مردم بود و اطاعتش بر مردم لازم؟

- آري.

- وقتي پيامبر خدا از ميان مردم رفت حجت خدا بر مردم کيست؟

- قرآن.

من چون در قرآن انديشه کردم، دريافتم حتي کساني که به قرآن ايمان ندارند در بحث و مجادله و براي غلبه بر رقباي خود، بدان تمسک مي جويند و آيات قرآن را براي منافع و عقايد خود تفسير به راي مي کنند پس متوجه شدم که قرآن را نگهبان و پاسداري لازم است که آن را بر اساس حقيقت و آن گونه که نازل شده تبيين و تفسير کند به طوري که او هر چه درباره قرآن بگويد درست و حق باشد پس به ايشان گفتم:

- نگهدار و پاسدار قرآن کيست؟

- ابن مسعود، حذيفه و... قرآن را مي دانستند.

- آيا آنها تمام قرآن را مي دانستند؟

- نه.

در پايان، منکران به اين نتيجه رسيدند که کسي جز علي (ع) دانا و عالم به تمام قرآن نيست، زيرا وقتي قرآن در بين مردم باشد و از طرفي، هيچ کس، تفسير تمامي آن را نداند، اگر کسي پيدا شود که تمام آن را بداند او حجت خداست و اطاعتش بر مردم واجب است. چنين کسي تنها علي بن ابي طالب است که هر چه درباره قرآن بگويد حق است.