او همچنان ناشناخته است


از آن زمان که کودکي نو پا بودم، به ياد دارم هر گاه که مي خواستم برخيزم ، به من آموخته بودند « يا علي » بگويم ، هر گاه مي خواستم باري را بلند نمايم « يا علي » مي گفتم، اما« يا علي » چه بود ؟ و « علي » که بود ؟ نمي دانستم.

امروز هم که بزرگ شده و مطالعاتي در سيره و سرگذشت آن حضرت داشته ام ، باز هم بايد اقرار کنم که چيزي نمي دانم و درک جلوه هاي شخصيت ابر مردي که ماوراء شخص وي، حتي براي اصحابش ناشناخته بود و هست؛ براي فردي چون من، ناممکن است مگر نمي از يمي.

سعدي ، با آن همه دانش، آگاهي و سير و سياحت مي گويد:

" کس را چه زور و زهره که وصف علي کند
جبار در مناقب او گفته : هل اتي "

مولوي بلخي با آن انديشه عميق و روح بلند درباره حضرت علي عليه السلام مي گويد:

" در شجاعت شير ربانيستي
در مروت خود که داند کيستي؟!

و ابوعلي سينا، متفکر و فيلسوف شرق نيز در مقام تشبيه او چنين مي گويد:

[علي عليه السلام نسبت به اصحاب، مانند« معقول» بود نسبت به « محسوس »] و نيز مي گويد:«علي عليه السلام در ميان ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله مانند عقول قاهره نسبت به اجسام ماديه بود.» به راستي کدام بُعد از ابعاد وجود علي عليه السلام را مي توان بررسي کرد ؟ شجاعت، عدالت، سخاوت، ايثار، گذشت، علم، آگاهي و معرفت ، زهد و تقوا و ... کدام يک؟

علي عليه السلام، شخصيتي است داراي ابعاد مختلف و جامع صفات اضداد؛ حضرت فرمانروايي است پر قدرت و صلابت و در عين حال بردبار، در ميدان جنگ دلاوري کم نظير، در محراب عبادت عابدي گريان، با دشمنان قاطع، در برابر يتيمان و بيوه زنان مهربان و رقيق القلب، سخاوتمندي بي مانند، در عين حال ساده پوشي کارگر و کشاورز، حکيمي دانا، قاضي دادگر ، بي گذشت و دقيق النظر بود.

به راستي شناخت کامل از اين درياي ناپيدا کرانه فضيلت ، تقوا و دانش، براي کسي امکان ندارد، مگر خدايي که خالق اوست و حضرت خاتم النبيين صلي الله عليه و آله که معلم و مربي اوست و اولاد مطهرش که پرورش يافتگان مکتب او هستند؛ تنها ايشان هستند که مقام و رتبت او را، چنان که هست، در مي يابند و ديگران را راهي به شناخت شخصيت والاي او نيست.

اميرالمؤمنين دريايي است از خصايص عالي بشري و جامع صفات ممتاز يک انسان برتر، و به حقيقت انساني کامل. ايشان در اين صفات، تا آنجا پيش رفته که حتي دشمنانش نيز زبان به تمجيد او گشوده اند.

آورده اند : روزي محقن بن ابي محقن که از حضرت علي عليه السلام روي برگردانده و به سوي معاويه رفته بود، براي شادمان ساختن معاويه گفت:« من از نزد بي زبان ترين مردم به نزد تو آمدم!» اين چاپلوسي چنان مشمئز کننده و بي جا بود که معاويه گفت:" واي بر تو! علي بي زبان ترين افراد است؟! قريش پيش از علي از فصاحت آگاهي نداشت، علي به قريش درس فصاحت آموخت!"(1)

"طه حسين" نيز درباره امام چنين مي گويد:" من پس از وحي و سخن خدا، سخني پر جلال تر و شيواتر از سخن ايشان نديده و نمي شناسم." (2)

ايستادگي حضرت در برابر ناکثين، قاسطين، مارقين و آنان که مي خواستند اسلام را از مسير اصلي اش منحرف ساخته، به وادي انحراف، امتيازات طبقاتي و سنن جاهلي بکشانند، حقيقتي است روشن.

حلم و صبر و سکوتش، در مدت بيست سال و اندي، به خاطر مصالح کلي اسلام و مسلمين، در حالي که "خار در چشم و استخوان در گلو" داشت، حقيقتي است دردناک و شگفت انگيز که تاريخ هرگز فراموش نخواهد کرد.

علي عليه السلام در آن گردبادهاي اغراض و جهالت و در طوفان هاي کينه توزي از مطامع دنيوي، ناشناخته بود و سخنان آتشين و مواعظ از دل برخاسته اش در دل هاي قسوت گرفته و سنگين، کمتر اثري نداشت تا جايي که امام سر به بيابان مي نهاد و درد دل را تنها با خواص اصحابش در ميان مي گذاشت يا در سکوت عميق چاه درد تنهايي را باز مي گفت.

علي عليه السلام که چشمه هاي حکمت و دانش از ستيغ کوهساران شخصيت والايش ريزان بود و قادر بود سعادت دو جهان را براي همگان به ارمغان آورد؛ او که به راه هاي آسمان از راه هاي زمين آشناتر بود، او که از شميم روح پرور وحي محمدي صلي الله عليه و آله بهره مند شده و از کودکي در آغوش پر مهر نبوت پرورش يافته بود؛ او که عادل ترين داوران و شجاع ترين دلاوران، اميرمؤمنان و پناهگاه ستم رسيدگان و دردمندان بود؛ همچنان ناشناخته ماند و جز تني چند از ياران وفادارش، ديگران به ارزش وجودي او پي نبردند و يا نخواستند پي ببرند..." به واقع علي(ع)، مظلوم تاريخ اسلام است. "

پاورقي



1- سيري درنهج البلاغه ، ص 15.

2- همان ، ص 19.